زمان تقریبی مطالعه: 15 دقیقه

تذکره نصرآبادی

تَذْکِرۀ نَصْرآبادی، یا تذکرة الشعرا، تألیف محمدطاهر نصرآبادی، از شاعران و نویسندگان سدۀ 11 و اوایل سدۀ 12 ق، کتابی در معرفی قریب به 000‘1 شاعر فارسی‌زبان. 
این کتاب به سبب اشتمال بر بسیاری از مسائل و پدیده‌های اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و حتى سیاسی آن دوران، در شمار مهم‌ترین تذکره‌هایی است که در تاریخ زبان و ادب فارسی تدوین شده است. ایرج افشار از آن به عنوان تاریخ نصرآبادی یاد کرده است («تاریخ ... »، 447). در تدوین تاریخ علمی ـ اجتماعی سدۀ 11 ق، مراجعه و بهره‌گیری از این کتاب از هر جهت، سودمند و ضروری است (جعفریان، 161). جغرافیایی را که نصرآبادی در نظر گرفته، شامل مجموع گسترۀ حوزۀ زبان فارسی در آن زمان یعنی ایران فعلی، ماوراءالنهر، شبه قارۀ هند، همسایگان شمالی ایران فعلی و آسیای صغیر است. البته بیشتر شاعران معرفی‌شده در این اثر مربوط به جغرافیای فعلی ایران یا به تعبیر ادبیات رایج آن روز، خراسان و عراق است. 
مؤلف در این اثر مانند برخی دیگر از تذکره‌نویسان دورۀ صفوی، پیش از همه به افرادی توجه کرده که به صورت حرفه‌ای شاعر نبوده‌اند، بلکه در کنار کار و زندگی و شغل روزانۀ خود گاهی شعر هم می‌سروده‌اند. وی در شرح کوتاهی از زندگی بسیاری از این «شاعران»، خواننده را با شغل، برخی خصوصیات روحی آنها، تعامل آنها با سایر افراد و گروههای جامعه مانند مراکز قدرت، همچنین با لطیفه‌های رایج در میان آنها و گروههای مختلف جامعه و تفریحات و چگونگیِ گذرانِ اوقات فراغت آنها آشنا می‌کند. درعین‌حال بسیاری از مکانهای عام‌المنفعه و عمومی آن روز اصفهان مانند مدارس، تکایا، مساجد، بیمارستانها، حمامها، قهوه‌خانه‌ها، قبرستانها، امامزاده‌ها و مزارات را معرفی می‌کند. 
در حقیقت نصرآبادی در کتاب خود به تاروپود تجربۀ روزمره که مادۀ اولیۀ فرهنگ عامه را تشکیل می‌دهد (میلز، 300)، توجه کرده و از همین‌رو، تذکرۀ نصرآبادی بیش از هر چیز از زاویۀ فرهنگ مردم، به مفهوم عام آن، واجد اهمیت است. در اینجا به برخی از این موارد اشاره می‌کنیم: 
1. بخش زیادی از شاعران معرفی‌شده پیشه‌ور هستند. معرفی آنها ضمن آنکه نشان از گسترش شعر در سطوح پایین جامعۀ آن روز دارد، در عین حال خواننده را با بخش قابل‌توجهی از مشاغل آن زمان آشنا می‌کند، مانند زرکش (1 / 434، 472، 536، 558، 608)، زرگر (1 / 553، 557، 560)، خیاط (1 / 371، 416، 451)، طباخ (1 / 518)، کفش‌دوز (1 / 544)، گیوه‌کش (1 / 591)، کاردگر (1 / 541)، کاسه‌گر (1 / 212، 544)، بنّا (1 / 521، 547)، بزاز (1 / 165، 398، 526)، شال‌فروش (1 / 611)، پوستین‌دوز (1 / 556)، حمامی (1 / 371، 456)، خباز (1 / 537، 621) و جز اینها. این پیشه‌ها قریب به 100 موردند که نام برخی از آنها فقط در این کتاب آمده است (افشار، همان، 448). 
برخی از شاعران پیشه‌ور در اشعارشان به شغل خود نیز اشاره کرده‌اند؛ مثلاً بهرام‌بیگ تبریزی که در فصل بهار کتابت می‌کرده و در زمستان به پیشۀ پوستین‌دوزی مشغول بوده و ظاهراً به سختی نیز روزگار می‌گذرانیده، در بیتی به این موضوع اشاره کرده است: کیست از ما تنگ‌روزی‌تر که دائم رزق ما / آید از شقّ قلم یا دیدۀ سوزن برون (1 / 555-556). برخی از شاعران نیز دارای مناصب دولتی بوده‌اند؛ از آن جمله: محرر دارالانشاء (1 / 122)، مستوفی (1 / 19، 106، 2 / 661)، ممیز اُلوسات خاصه (1 / 132)، ناظر بیوتات (1 / 32، 66، 102)، دلال زغال و هیمه (1 / 476)، داروغۀ فراشخانه (1 / 49)، نویسندۀ عشور بندرعباسی (1 / 213)، واقعه‌نویس (1 / 113، 190، 467)، یوزباشی تفنگچیان (1 / 73)، میرآخور (1 / 36)، و محتسب (1 / 139، 164، 633). شمار این مناصب نیز قریب 120 مورد است که برخی از آنها در دیگر منابع نیامده‌اند (افشار، همانجا). 
برخی از این شاعران ملازم حاکمان ایالات و ولایات بوده‌اند؛ مثلاً ملا فاخر بهبهانی مدتی در خدمت زمان‌خان حاکم کوه‌گیلویه (1 / 512)، محمدحسین آملی در خدمت منوچهرخان حاکم شیروان (همو، 1 / 532)، و فضلی جربادقانی (1 / 374) و ملا ملهمی (1 / 376) و خضری لاری (1 / 400) به همراه چند تن دیگر در خدمت امام قلی خان، حاکم شیراز بوده‌اند. 
2. ازجمله مسائلی که در این تذکره بارها به آنها اشاره شده است، قصه‌خوانی، شاهنامه‌خوانی و مداحی است که در این دوره رواج کامل داشت. برخی از افرادی که به این کارها دست می‌زدند، خود شاعر نیز بودند؛ مانند ملا بیخودی جنابدی (گنابدی) که شاهنامه‌خوان بالادستی بود و در مجلس شاه عباس می‌خواند و 40 تومان مواجب داشت (1 / 435)، یا ملا مؤمن، مشهور به یکه‌سوار که «قبای باسمه می‌پوشید و حاشیه به رنگ مختلف قرار می‌داد و طوماری به سر زده» و در قهوه‌خانه شاهنامه می‌خواند (1 / 207). مقیمای زرکش و پدرش (1 / 536) و نیز نجاتی بافقی (1 / 435) از دیگر شاهنامه‌خوانانی بوده‌اند که در این تذکره‌ به آنها اشاره شده است. خواندن قصۀ حمزه بسیار رایج بوده (1 / 506، 572) و قصه‌خوانی علاوه بر قهوه‌خانه‌ها، در کوکنارخانه‌ها نیز ــ که در آنجا دم‌کردۀ پوست خشخاش می‌نوشیدند ــ مرسوم بوده است (1 / 592-593؛ جعفریان، 162؛ نیز نک‍ : ه‍ د، نقالی؛ قهوه‌خانه). 
در ایام عاشورا خواندن کتاب روضة الشهدای واعظ کاشفی نیز رایج بوده است. مثلاً کاظما (1 / 525) و حافظ محمدحسین (1 / 554) که هر دو اهل تبریز بودند، در ایام عاشورا به‌ترتیب در کاشان و اصفهان روضة الشهداء می‌خواندند (نک‍ : ه‍ د، روضة الشهداء). 
مداحی نیز رایج بود و برخی از مداحان شاعر هم بودند. مثلاً ملا لوحی از مداحان و درویشانی بود که شعر نیز می‌سرود. اکثر درویشان اشعار او را می‌خواندند (1 / 618). قدرت بیان میر ظلی نیز به حدی بود که هنگام مداحی در خیابان «غلغله به مردم می‌انداخت» (1 / 613). مستِ علی نیز به همراه درویشی موسوم به «هله لب» به «دَوَران بازار» می‌رفته است (1 / 600). ظاهراً این‌گونه افراد را که در خارج قهوه‌خانه یا تکایا و در خیابان به شعرخوانی می‌پرداختند، «شهری‌خوان» می‌گفته‌اند (1 / 458). 
3. چنان‌که گذشت، در این کتاب آگاهیهای فراوانی دربارۀ مکانهای عام‌المنفعه و عمومی مانند بیمارستانها یا دارالشفاها (1 / 341، 464)، مدارسی مانند مدرسۀ جده (1 / 221، 264)، مدرسۀ حاجی طاهر شیرازی (1 / 234)، مدرسۀ شاه صفی (2 / 762)، مدرسۀ شیخ لطف‌الله (1 / 223، 291)، مدرسۀ والدۀ نواب (1 / 495، 2 / 769)، تکایا (1 / 402، 2 / 703)، مزارات (1 / 61، 222، 302)، و قهوه‌خانه‌ها ارائه شده است، که در این میان ظاهراً تکایا و قهوه‌خانه‌ها کارکرد اجتماعی و سیاسی مشخصی داشته‌اند. متولی تکیه را که عنوان «بابا» برای آن به کار می‌رفت، شاه یا نمایندۀ وی از میان درویشان یا قلندران انتخاب می‌کرد. به طور مثال، شاه عباس «بابایی تکیۀ حیدر واقع در چهارباغ اصفهان» را به بابا سلطان قلندر که در سلسلۀ خود به «بابای عالم» معروف بود، تفویض کرده بود (1 / 402). 
تکیه در آن زمان محل تجمع درویشان و قلندران، و کارکرد آن با تکایای دورۀ قاجار به بعد متفاوت بوده است. شاه و دستگاه حکومتی به صورتهای مختلف از درویشان حمایت می‌کردند. مثلاً شاه عباس دوم قطعه‌زمینی را که درویش محمدصالح پسندیده بود، «جبراً و قهراً» از صاحبش می‌گیرد و تکیه‌ای برای درویش محمدصالح می‌سازد (1 / 301). مرتضى قلی خان حاکم بندرعباسی تکیه‌ای برای درویش صادق در مزار بابا رکن‌الدین ساخته بود (1 / 303). همین کار را محمد زمان خان برای درویشی در شیراز انجام داده بود (1 / 588). شاه برای این‌گونه درویشان مقرری نیز تعیین می‌کرد (1 / 402). 
قهوه‌خانه نیز از مراکز مهمی بود که کارکردهای متعددی داشت. از یک سو محلی برای استراحت مسافران و نوشیدن قهوه و چای، و از سوی دیگر محلی برای تجمع شاعران، شعرخوانی و بحثهای ادبی بود. دربارۀ شعرهای خوانده‌شده نقد و بررسیهای جدی به عمل می‌آمد (1 / 332) و باعث آشنایی افراد با دقایق و ظرایف شعرگویی می‌شد. به طور مثال، علی خان آجرتراش «بر اثر صحبت یاران در قهوه‌خانه» با این اصول آشنا شده بود (1 / 620). برخی شاعران مثل ملا غروری شیرازی (1 / 410) یا خود نصرآبادی (2 / 669) مدتی در قهوه‌خانه ساکن بوده‌اند و از این راه با بسیاری از شاعرانی آشنا می‌شدند که از نقاط دیگر می‌آمده‌اند (1 / 48، 464، 2 / 759-760). در این تذکره به برنامه‌های قهوه‌خانه‌ها ازجمله شاهنامه‌خوانی و قصه‌خوانی اشاره شده (1 / 207، 435) و آمده است که شاه عباس خود به قهوه‌خانه می‌رفت و مصاحب شاعران می‌شد و با آنها مزاح نیز می‌کرد (1 / 237، 363) و حتى به دستور وی، عمال حکومت برای برخی شاعران مانند شمس تیشی، تصنیفی ساخته بوده‌اند (1 / 213-214). در بسیاری از قهوه‌خانه‌ها برای جلب مشتری، «پسران زلف‌دار» را به کارگری استخدام می‌کردند (1 / 300، 343، 445، 473؛ برای آگاهی از کارکردهای قهوه‌خانه، نک‍ : ه‍ م؛ نیز ه‍ د، نقالی). 
4. یکی دیگر از موارد مرتبط با فرهنگ مردم که در این کتاب آگاهیهایی از آن کسب می‌شود، موضوع تصنیف و تصنیف‌سرایی است. نصرآبادی از این طریق خواننده را با برخی «دستگاه»ها، «مقام»ها و «نغمه»ها آشنا می‌کند. مثلاً شاه مراد خوانساری «تصنیفی در مقام دوگاه و نوروز و صبا» ساخته بود که بسیار مورد توجه شاه عباس قرار گرفته بود (1 / 453)، یا ملا غیرت همدانی نیز تصنیفی در «دوگاه نیشابورک» ساخته بود (1 / 458)، و بیرام بیک نیز تصنیف مشهوری در «نغمۀ زابل و اصول اوفر بسته بود» (1 / 460). از سایر تصنیف‌سرایانی که در این کتاب معرفی شده است، می‌توان به باقیای نائینی (1 / 434)، شمس تیشی (1 / 213-214) و مذاقی (1 / 398) اشاره کرد. فرد اخیر که پیشۀ اصلی او بزازی بوده، در «فن موسیقی» و بستن «صوت و عمل» استاد بوده است (همانجا). اصطلاح «صوت بستن» به معنی آهنگ ساختن روی شعرها ست که از قدیم در کتابهای تاریخ و تذکره به کار رفته است (شفیعی، 37). 
5. در این کتاب به مواردی از رفتارها و اخلاقیات اجتماعی نیز اشاره شده است که خواننده آشنایی بیشتری با زندگی و روزگار مردمان آن دوره پیدا می‌کند. از جملۀ این موارد اَمَردبازی است. پیش از این به استخدام «پسران زلف‌دار» در قهوه‌خانه‌ها برای کسب مشتری اشاره شد. مثلاً محمدصالح از شاعران اصفهانی به سبب تمایل به یکی از همین پسران از شغل خود، رنگرزی، دست می‌کشد و شاگردی قهوه‌خانه را اختیار می‌کند (1 / 605)؛ آقا زمان زرکش در عشق به همین پسر اشعار عاشقانۀ بسیاری گفته است (1 / 472-473)؛ ملا افلاکی تبریزی دربارۀ پسری که با دیگران سَر و سِری داشته و به او توجه نمی‌کرده، قطعه شعری سروده است (1 / 447)؛ و حکیم رکنای کاشی در 80 سالگی عاشق پسری می‌شود و دربارۀ او شعر می‌سراید (ص 312-313). امردبازی شاعران تا حدی بوده که ملا طاهری نائینی به «یکی از خانه‌زادهای شاه عباس تعشقی به هم می‌رساند» که البته شاه عباس او را به سختی مجازات، و مجبورش می‌کند که آتشکش سرخ‌شده را از درون بخاری بردارد و ببوسد (1 / 419). برخی شاعران حتى جان خود را بر سر این موضوع گذاشته‌اند. به طور مثال، محمدابراهیم شوکتی که با وجود «کبر سن از جمیع فسوق بهرۀ وافی داشت»، به هنگامی که در هند بود، «پسر راجپوتی را ملازم کرده، با او ارادۀ حرکت ناشایستی» می‌کند. آن پسر نیز او را می‌کشد (1 / 478). 
پدیدۀ امردبازی اگرچه در تاریخ اجتماعی ایران سابقه‌ای طولانی دارد، ولی ظاهراً در دورۀ صفوی گسترش فراوانی داشته است. آنچه در این باره از تذکرۀ نصرآبادی نقل شد، شاهد این مدعا ست. گزارشهای دیگر تاریخی ازجمله سفرنامه‌های اروپاییان نیز که در آن دوره تدوین شده‌اند، این برداشت را تأیید می‌کنند (شاردن، 4 / 278). 
مورد دیگری که به زندگی روزمرۀ آن زمان مربوط می‌شود و نصرآبادی به آن پرداخته، پدیدۀ ارتشاء است. رشوه‌دادن برای خریدن مناصب دولتی امری بسیار رایج بوده است. مثلاً دربارۀ شاعری به نام میرزا شمس‌الدین محمد چنین آمده است: «بعد از خرج و سعی بسیار تصدی موقوفات آذربایجان را گرفته، هنوز نرفته بود که مبلغی به قیمت آن منصب افزودند، او معزول شد» (1 / 143). گاهی نیز بیگلربیگیها یا حاکمان ایالات مانع کار افراد درستکار در مناصب دولتی می‌شدند، مانند سرنوشت میرزا شاه‌تقی که به دستور بیگلربیگی معزول می‌شود (1 / 253). پدیدۀ قابل ذکر دیگر که در این کتاب بارها به آن اشاره شده، رواج مصرف تریاک، کوکنار، افیون و شیرۀ کیف است. مثلاً دربارۀ ملا مخفی رشتی آمده است «عادت به کوکنار داشت، هنگام جوش کیفیت و خمار کمال نمک داشت ... حاکم فارس سه‌پایۀ طلایی برای کوکنار او ساخته بود» (1 / 395). 
6. از موارد دیگر ذکرشده در این تذکره مهاجرت شاعران و سایر گروههای اجتماعی به هند است که در سراسر کتاب به آن اشاره می‌شود. این افراد در پی کسب و کار و فراهم کردن یک زندگی راحت یا جمع کردن پول، به «دارالامان هند» مهاجرت می‌کرده‌اند. این موضوع به صراحت در شعر میر معصوم بازتاب یافته است: عمر اگر امان دهد می‌روم از ره دکن / روپیه تا به دست من هون نشود نمی‌شود (1 / 356)؛ که در این بیت هون واحد پول رایج در دکن، و روپیه واحد پول سایر شهرهای هند بوده است. 
7. نصرآبادی در مواضع مختلف کتاب، لطایفی را از قول شاعران یا گروههای اجتماعی نقل می‌کند که جعفریان دربارۀ برخی از آنها بررسی دقیق به عمل آورده است (ص 171-172). هر یک از این لطایف ناظر بر گوشه‌ای از اخلاقیات یا سایر پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی این مردم است. به طور مثال، در این تذکره در معرفی یکی از شاعران آمده است: «دو برادر بودند هر دو در خدمت مرتضى قلی خان ... و به اعتبار شوخی ایشان را شنگل و منگل می‌گفت» (1 / 580). این اصطلاح بی‌تردید ناظر بر افسانۀ بزک زنگوله‌پـا (تیپ 123 در فهرست آرنه ـ تامپسون، 84) بوده که نام بچه‌هایش شنگل و منگل است. مؤلف به این ترتیب و به صورت غیرمستقیم، آگاهی مهمی دربارۀ قدمت دست‌کم 400سالۀ این افسانه به خواننده انتقال می‌دهد. 
8. از دورۀ تیموریان و به‌ویژه در زمان صفویه طرح معما در شعر فارسی رواج بی‌سابقه‌ای پیدا می‌کند (صفا، 5 / 625-626؛ نیز نک‍ : ه‍ د، چیستان). این موضوع به خوبی در تذکرۀ نصرآبادی بازتاب پیدا کرده است. مؤلف فصل پایانی کتاب را با عنوان «در ذکر تواریخ و الغاز و معماری متقدمین و متأخرین» (1 / 681-792) به این موضوع اختصاص داده است. 
نصرآبادی مطالب دیگری در ارتباط با زندگی و فرهنگ مردم آن دوره نقل کرده است که به برخی از آنها که بی‌ارتباط با فرهنگ مردم نیستند، اشاره می‌شود: وجود قمارخانه در شهر مشهد و اجاره کردن آن (1 / 574-575)؛ وجود شراب‌خانه‌های مخصوص که مُهر شاه عباس را روی دست مشتریان می‌زدند تا به «آن علامت ملازمان داروغه آنها را آزار نرسانند» (1 / 213-214)؛ معرفی چند شاعر بی‌سواد مانند ملا غیرت همدانی که خود گفته است «بی‌سواد همدانم ز سواد همدان» (1 / 458)، یا مستِ علی اصفهانی که «با اینکه سواد نداشت از تتبع شاعر شده بود» (1 / 600)، و امینای رشتی (1 / 540)، نیز قطعه شعری به گویش آن روز مردم تهران از شاعری به نام ملا سحری تهرانی (1 / 586-587)؛ ذکر نمونه‌های مختلف تنبیه و مجازات (1 / 419، جم‍‌ )؛ و انواع بیماریهای رایج در آن زمان مانند آکله (1 / 230)، آبله (1 / 341)، آتشک (1 / 542) و وسواس (1 / 372). 
در این کتاب ضمن معرفی قریب 000‘1 شاعر، حدود 400‘11 بیت از آنها نقل شده است. بررسی این اشعار، که بخش زیادی از آنها در کتاب دیگری نقل نشده‌اند، مسائل و پدیده‌های دیگری از زندگی و روزگار مؤلف را روشن می‌کند. برخی پژوهشگران طی مقالاتی این اشعار را از زوایای مختلف بررسی کرده‌اند (نک‍ : افشار، «اطلاعات ... »، 33-43، «چند لغت ... »، 243-254، «انقلاب ... »، 267-274؛ فضلی، 23-27؛ دامادی، 317-343). 
از این کتاب 3 چاپ در دست است: یکی چاپ وحید دستگردی که در 1317 ش و بر اساس دو نسخۀ خطی صورت گرفته است. زمانی که این چاپ صورت گرفت، بیش از دو نسخه از این تذکره شناخته نشده بود. سالها بعد احمد گلچین‌معانی نسخه‌ای را معرفی کرد که در زمان مؤلف نوشته شده، و به اصلاح و امضای وی هم رسیده بود. این نسخه در کتابخانۀ وزیری یزد نگهداری می‌شود (گلچین، 1959-1973). محسن ناجی نصرآبادی با اساس قرار دادن این نسخه و استفاده از نسخه‌های دیگر به عنوان نسخه‌بدل، تصحیحی علمی ـ انتقادی از این کتاب به عمل آورده، و آن را در 1378 ش منتشر کرده است. مصحح طی مقدمه‌ای تفصیلی زندگانی مؤلف و ویژگیهای کتاب را شرح داده و در پایان نیز با تهیۀ فهرستهای متعدد، دسترسی پژوهشگران را به محتویات مختلف کتاب آسان کرده است. در 1378 ش نیز احمد مدقق یزدی تصحیح دیگری از نسخۀ کتابخانۀ وزیری را به چاپ رساند. 

مآخذ

 افشار، ایرج، «اطلاعات کتابداری و نسخه‌شناسی در تذکرۀ نصرآبادی»، جشن‌نامۀ استاد مدرس رضوی، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1356 ش؛ همو، «انقلاب درم در زمان شاه عباس دوم»، تاریخ، 1355 ش، س 1، شم‍ 1؛ همو، «چند لغت و ترکیب و تعبیر و اصطلاح کمیاب در تذکرۀ نصرآبادی»، آرام‌نامه، به کوشش مهدی محقق، تهران، 1361 ش؛ جعفریان، رسول، مقالات تاریخی، قم، 1376 ش، دفتر سوم؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1350 ش؛ شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، «راههای انتشار یک شعر در قدیم»، بخارا، تهران، 1383 ش، س 6، شم‍ 5؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1378 ش؛ فضلی، علی‌اکبر، «میان‌بری به تذکرۀ نصرآبادی»، نگین، تهران، 1357 ش، س 13، شم‍ 155؛ گلچین‌معانی، احمد، «نظری به تذکرۀ نصرآبادی»، ناموارۀ دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1367 ش، ج 4؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1378 ش؛ نیز: 

Aarne, A. and S. Thompson, The Types of International Folktales, ed. H. J. Uther, Helsinki, 2004. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.